ساعت 8 صبح امرلیا
-هاهاها وقت کرم ریختنه اینهی هم که خواب رفتم گیتارم رو برداشتم شروع کردم به خوندن اهنگ smile از اوریل لاوین
اینهیه-ای خدا اول صبحی باز تو شروع کردی
-that's smile smile
I, I, I, smile
اینهی برداشت اون جعبه دستمال کاغذی رو پرت کرد روبه من که حدی خورد وسط فیسم
-اخ صورتم
که رویا در اتاقمون رو زد اینهی با یه قیافه :چشمای پف کرده موهای ژولیده رفت درو باز کرد جوری که رویا و سایو گرخیدن
اینهیه
-بنالید
رویا-خب..امم زود باشید اماده شید پینگ کارمون داره
مرلیا-پینگ کدوم خریه؟
-همونی که داشت سخنرانی مذهبی میکرد
خلاصه اماده شدیم و رفتیم و این پینگ هم زرشو زد و رفتیم دوباره تو اتاقامون
مرلیا
-ای خدا من میرم ساحل یخورده قدم بزنم
اینهیه-باش فقط دوباره دعوا راه نندازیا؟
-خف باو منم رفتم ساحل
تو ساحل
-چی اون کیه دیه لابد یکی از همون رویال هاس
یه دختر بود موهای مشکی و چشمای قهوه ای رفتم نزدیک
-هوی تو کی هستی ؟
دختره-من پرنسس.. نذاشتم حرفشو کامل بگه
-پوف توهم که از همون رویال هایی حالا اسمت چیه
دختره-اگه بزاری میگم پرنسس رایا خوشبختم
-مرلیا هستم بدبختم
رایا-ببینم اینجا چیکار میکنی
-همون کاری که تو میکنی ولی به نحوه دیه
رایا-....
خیال کردید بقیشو میگم نچ نظرات باید 40 تا بشه