( ساعت 7 صبح.رویا )
-هااااا امروز چندمه ؟ یا امام زاده کارل هاینس امروز 24 دسامبره
گوشی رو بدداشتم زنگ زدم به مرلیا
مرلیا-دررررررد مرررررررض حنااااااااق بزااار بخوابم که از تخت افتادپایین و لیوان اب یخ ریخت رو صورتش
مرلیا-بنال
-ادبت کجا رفته
مرلیا-رفته ایران
-گمشو بیا خونمون کار دارم باهات
مرلیا-هوووف باشه لباسامو وشیدم به شلوار سیاه با یه لباس سفید و یه کاپشن سیاه و کتونی ال استار سفید
دم در خونه رویا .مرلیا
-دروووووو بااااااز کنننننن
رویا-خب حالا چه مرگته بیا تو
-من دارم این بیرون قندیل میبندم اونوخت تو میگی چه مرگته؟
کورانوسوکه-هیییس ساکت صداتو بیار پایین
-ای بابا کدوم خرس قطبی گرفته خوابیده؟
ایجی-خرس قطبی چشم عسلی
-برم همچین بیدارش کنم کف کنه
رویا-نه نه اینکارو نکن
-اون قالب یخ کجاس؟ رفتم اشپزخونه و دوتا قالب یخ برداشتم در اتاق ریوما رو وا کردم مثل چی گرفته بود خوابیده بود یخا رو در اوردم و ریختم روش که ..
ریوما-اییییییی مااااااماااااااان
یدفعه همه اومدن تو اتاق
کورانوسوکه-چه بلایی سر پسر مردم اوردی؟
زایزن-سلفی
ترسا-ای درد سلفی تو ام گیر سلفی هستیااا
خلاصه همه پسرارو بیرون کردیم و ما موندیم و دخترا
رویا- خب تزیینات با رایا و اینهی و ارمی کیک با من و تری بادکنکا با مرلی
رویا و تری رفتن کیکو گرفتن اونم کیک اوجولاتی
رایی و اینهی و ارمی هم تزیینات رو انجام دادن
مرلیا هم که حدود 10 تا بادکنک ترکوند ولی 20 باد کرد
رویا-امادس همه چی؟
-اوهوم
اینهی-خب حالا برقا خاموش
رایی-کیک هم که هس
ارمی-خب برف شادی هم امادس
تری-خب حالا زنگ زدم به کورا گفتش دارن میان
یدفعه در باز شد پسرا اومدن تو
از اونور من هرچی بادکن بود ترکوندم
و خلاصه کیک و کادو و رقص و...
نخود نخود هرکه رود خانه خود
ریوما ایشاالله 100 سال عمر کنی