قسمت هفتم رمان رویالVsپاپ استار
قسمت هفتم رمان رویالVsپاپ استار

دختره-منکه گفتم ببخشید خودش قبول نکرد

-کامیو...

کامیو:هااان؟

-پدرتووووووو در میاااارم و یدفعه دو تا مشت رفت تو صورتش 

دختره-ایول کارت درسته هااا

-مر30 اولا خودتو معرفی کن دوما.....

اینهیه-دوما بیا تو اتاق

-خودم زبون داشتم بگم

دختره-هما هستم خوشوقتم 

-مرلیا هستم مرلی صدام کن.خوشبختم

اینهیه-اینهیه هستم 

رویا-رویا هستم 

و خلاصه همه خودشونو معرفی کردن

هما

-خدایا اینا چرا اینجورین ؟

مرلیا-یووو میگم هستی یخورده سر به سر کامیو بزلریم؟

اینهیه و رویا-از دست این و سایو چیز دیگه ای بر نمیاد

سایو-من..من هستم

رامونا-عجججب!

-منظورت همون یارو است؟

مرلیا و سایو-اره منظورمون همون یارو است

-هووف نچ نیستم حال ندارم

اینهیه-عاقا اصلا همه چی تعطیل بگیریم بخوابیم گفتن اتاق ها رو میخوان 7 نفره کنن

رویا-جاان؟

رامونا-1..2..3..4..5..6

مرلیا-ما که 6 نفریم پس یه نفرمون چی میشه؟

سایو-میره زیر گور

-خسته نباشی 

رویا-سلامت نباشی

رامونا-پاینده نباشی

مرلیا-اصلا ماها هیچی نباشیم

سایو-بیگ لایک

اینهیه-Zzzzz

همگی-اینهیهههههه؟

رامونا-هااا هستید بخوابیم؟

-من یکی هستم 

مرلیا و سایو و رویا -ماهم هستیم

گرفتیم و همگی مثل خرس قطبی خوابیدیم

فردا صبح.ساعت 7.سایو

-خب یه اهنگی از عزا در بیاریم و رفتم فلشم رو به ضبط وصل کردم و صدا رو بردم بالا

مرلیا-د ببر اون صدای نحصشو

رویا-ایشاالله بری زیر گور

اینهی-به حق پنج تن

هما-ای درد لال میکنی صداشو یا بیام لالش کنم

رامونا-هما بلند شو لالش کن

 و یدفعه هما و مرلیا بلند شدن و با بالشت ریختن سر من 

مرلیا-اگه یبار دیه خواب نازنین منو بهم بزنی بر خورد فیزیکی تر میکنم

هما-موافقم حتما برخورد فیزیکی میشه

-باشه بابا اماده شید بریم کلاس داریمااا

اینهیه-الکی مثلا

رویا-واقعی دقیقا

همگی-برای شادی روحمان صلوااات

خب صلوات بفرستید  و برا قسمت بعد 30 تا


[ چهار شنبه 16 دی 1394 ] [ 20:49 ] [ fàþèmèh ßhìŕàìßhì♤ ] [ بازدید : 371 ] [ نظرات () ]
مطالب مرتبط
آخرین مطالب
تو وب نیستم (1395/01/08 )
سلااام (1394/11/29 )
خبر دااااغ (1394/10/25 )
پاستا (1394/10/21 )